هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند عجز و ناتوانی انسان در برابر تقدیر، عبرت‌گیری از جهان، و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند شمع، عنقا، و مسیحا، به بیان ضعف انسان و تلاش‌های بی‌ثمر او در رسیدن به کمال می‌پردازد. همچنین، اشاره‌هایی به غرور، آزادگی، و بی‌اعتباری دنیا دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فلسفه دارند.

غزل شمارهٔ ۴۶۰

سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست
شمع را آتش ز سر برخاست ازپا برنخاست

در تماشاگاه عبرت پر ضعیف افتاده ایم
بی‌عصا هرچند مژگان بود از ما برنخاست

می‌رود خلق از خود و برجاست آثار قدم
عالمی عنقا شد وگردی ز عنقا برنخاست

تا به قصرکبریا چندین فلک طی‌کردن‌ست
نردبانی چند بیش آنجا مسیحا برنخاست

آسمان هم اعتباری دارد از آزادگی
کرکسی برخاست از دنیا ز دنیا برنخاست

بیدماغی دیگر است و عرض همتها دگر
از جهان ‌زینسان که‌ دل ‌برخاست‌ گویا برنخاست

پا به سنگ و دعوی پرواز ننگ اگهی‌ ست
نام هرگز جز در افواه از نگینها برنخاست

ما و من از صاف‌طبعان انفعال فطرت است
تا فرو ناورد سر، قلقل ز مینا برنخاست

تهمت وضع غرور از ناتوانی می‌کشیم
ناله تعظیم غم دل بود از ما برنخاست

دامن دل از غبار آه چین پیدا نکرد
از تلاش ‌گربادی چند صحرا برنخاست

بیدل از نشو و نمای ما کسی آگاه نیست
آبله نبر قدم فرسوده شد پا برنخاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.