هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان شاعری است که از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق، درد دوری و آرزوی نزدیکی به او می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از جفاهایش دست بردارد. شاعر همچنین از شور و هیجان عشق و تأثیر آن بر روح و جان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم و اصطلاحات به‌کار رفته در شعر ممکن است نیاز به تفسیر و توضیح داشته باشند که برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۱۴۸۹

ساقی زِ پِیِ عشقْ رَوان است رَوانَم
لیکِنْ زِ مَلولیِّ تو کُنْد است زَبانَم

می پَرَّم چون تیر، سویِ عِشرت و نوشَت
ای دوست بِمَشْکَن به جَفاهاتْ کَمانَم

چون خیمه به یک پایْ به پیشِ تو بِپایَم
در خَرگَهَت ای دوست دَرآر و بِنِشانَم

هین، آن لبِ ساغَر بِنِه اَنْدَر لبِ خُشکَم
وان گَهْ بِشِنو سِحْرِ مُحَقَّق زِ دَهانم

بِشْنو خَبَرِ بابِل و افسانهٔ وایِل
زیرا زِ رَهِ فِکْرتْ سَیّاحِ جهانَم

مَعْذور‌‌ هَمی‌‌دار، اگر شور زِ حَد شُد
چون می‌نَدَهَد عشقْ یکی لَحظه اَمانَم

آن دَم که مَلولی، زِ مَلولیْت مَلولَم
چون دست بِشویی زِ من، اَنگُشت گَزانَم

آن شب که دَهی نور چو مَهْ تا به سَحَرگاه
من در پِیِ ماهِ تو، چو سَیّاره دَوانم

وان روز که سَر بَرزَنی از شرقْ چو خورشید
مانندهٔ خورشیدْ سَراسَر همه جانَم

وان روز که چون جان شَوی از چَشمْ نَهانی
من هَمچو دلِ مُرغ زِ اندیشه طَپانَم

در روزَنِ من نورِ تو روزی که بِتابَد
در خانه چو ذَرّه به طَرَبْ رَقص کُنانَم

این ناطِقه خاموش و چو اندیشهْ نَهان رو
تا بازنَیابَد سَبَب اَنْدیش نِشانَم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.