۲۷۷ بار خوانده شده
آنچهدر بالطلب رقص است، در دل آتش است
همچو شمع اینجا زسرتا پای بسملآتش است
از عدم دوری، جهانی را به داغ وهم سوخت
محو دریا باش، ایگوهر! که ساحل آتش است
یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایهایم
کشت ماچندانکه سیراباست حاصلآتش است
کلفت واماندگی شد برق بنیاد چنار
با وجود بیبریها پای درگل آتش است
در شکنج زندگی میسوزدم یاد فنا
نیم بسمل را تغافلهای قاتل آتش است
میرویم آنجاکهجز معدومگشتن چاره نیست
کاروانها خار و خس دربار و منزل آتش است
میگدازد جوهر شرم از هجوم احتیاج
ایکرم معذور در بنیاد سال آتش است
از تپشهای پر پروانه میآید بهگوش
کاشنای شمع را بیرون محفل آتش است
هر دو عالم لیلی بیپرده است، اما چه سود
غیرت مجنون ما را نام محمل آتش است
زندگی بیدل دلیل منزل آرام نیست
چون نفس درزیرپا دل دارم و دل آتش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
همچو شمع اینجا زسرتا پای بسملآتش است
از عدم دوری، جهانی را به داغ وهم سوخت
محو دریا باش، ایگوهر! که ساحل آتش است
یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایهایم
کشت ماچندانکه سیراباست حاصلآتش است
کلفت واماندگی شد برق بنیاد چنار
با وجود بیبریها پای درگل آتش است
در شکنج زندگی میسوزدم یاد فنا
نیم بسمل را تغافلهای قاتل آتش است
میرویم آنجاکهجز معدومگشتن چاره نیست
کاروانها خار و خس دربار و منزل آتش است
میگدازد جوهر شرم از هجوم احتیاج
ایکرم معذور در بنیاد سال آتش است
از تپشهای پر پروانه میآید بهگوش
کاشنای شمع را بیرون محفل آتش است
هر دو عالم لیلی بیپرده است، اما چه سود
غیرت مجنون ما را نام محمل آتش است
زندگی بیدل دلیل منزل آرام نیست
چون نفس درزیرپا دل دارم و دل آتش است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.