هوش مصنوعی: این شعر از بیدل به زیبایی‌های زندگی و دردهای آن می‌پردازد و نشان می‌دهد که حتی شادی‌ها و زیبایی‌ها نیز می‌توانند همراه با رنج باشند. شاعر از عناصری مانند گل، صبح، غنچه، و شمع استفاده می‌کند تا مفاهیم عمیقی مانند عشق، رنج، فنا، و مرگ را بیان کند. او تأکید می‌کند که زندگی پر از تضادهاست و حتی لحظات زیبا نیز می‌توانند تیغی در جان انسان باشند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، برای درک و تجربه کامل نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۵۰۰

خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است
صبح را هم نفس ازسینه‌کشیدن تیغ است

غنچه‌ای نیست‌که زخمی زتبسم نخورد
باخبر باش که انداز شکفتن تیغ است

در شب عیش دلیرانه مکش سر چون شمع
کاین سپررا ز سحر درته دامن تیغ است

مصرع تازه‌که از بحر خیالم موجی‌ست
د‌وست را آب‌حیات است وبه دشمن تیغ است

بی‌قدت سرو خدنگی‌ست به پهلوی چمن
به‌خطت سبزه همان برسرگلشن تیغ است

چون‌گل شمع به هر اشک سری باخته‌ایم
گریه هم بی‌تو برای سوخته خرمن تیغ است

تا به‌کی در غم تدبیر سلامت مردن
بیش از زخم همان زحمت جوشن تیغ است

چون سحر قطع تعلق زجهان آنهمه نیست
رنگ چینی‌که شکستیم به دامن تیغ است

مثل ما و فنا موج و حبابست اینجا
سر زتن نیست‌کسی راکه به‌گردن تیغ است

قاتل و ساز مروت نپسندی بیدل
مد احسان نفس‌، در نظر من تیغ است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.