هوش مصنوعی: این شعر با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پرتکرار مانند تیغ، شمع، و خون، به مفاهیمی مانند رنج، مرگ، ناامیدی، و تسلیم می‌پردازد. شاعر از تیغ به عنوان نمادی از درد، خطر و نابودی استفاده می‌کند و احساسات عمیق انسانی را در مواجهه با مصائب زندگی بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی همراه با تصاویر خشن و نمادین (مانند خون، تیغ، و مرگ) است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار یا نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۱

نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است
شمع افروخته را جنبش دامن تیغ است

شیشه‌ را سرکشی‌ خویش نشانده ست به خون
گردن بی‌ادبان را رگ گردن تیغ است

منت سایه ی اقبال ز آتش کم نیست
گر هما بال ‌گشاید به سر من تیغ است

خاک تسلیم به سرکن‌که درین دش‌ت هلاک
تو نداری سپر و درکف دشمن تیغ است

نتوان از نفس سوختگان ایمن بود
دود این خانه چو برجست ز روزن تیغ است

عکس خونی‌ست فرویخته از پیکر شخص
گر همه آینه سازند ز آهن تیغ است

تا مخالف ز موافق قدمی فامله نیست
درگلو آب چو استاد ز رفتن تیغ است

کوه از ناله و فریاد نمک ‌آساید
چه‌کند بر سر این پای به دامن تیغ است

ذوالفقار دگر است آنکه‌ کند قلع امل
و‌رنه مقراض هم از بهر بریدن تیغ است

کلفت ز‌ند‌‌گی از مرگ بتر می باشد
شمع ما را ز ‌سر خو‌د نگذشتن تیغ است

سطر خونی ز پر افشانی بسمل خواندبم
که گر از خویش روی جادهٔ روشن تیغ است

زین ندامت‌که به وصلی نرسیدم بیدل
هر نفس در جگرم تا دم مردن تیغ است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.