هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند عذرخواهی، حسد، غیرت، مرگ، امیدواری و رابطه‌ی انسان با جهان اطراف می‌پردازد. شاعر از احساسات درونی، رنج‌ها و امیدهایش سخن می‌گوید و به تأثیر افکار منفی مانند حسد اشاره می‌کند. همچنین، او بر اهمیت غیرت و پایداری در زندگی تأکید دارد و به رابطه‌ی انسان با سرنوشت و طبیعت می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ، حسد و رنج نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۹۹

سرمایهٔ عذر طلبم از همه بیش است
در قافلهٔ اشک همین آبله پیش است

جهدی ‌که ز فکر حسد خلق برآیی
خاری ‌که به پایی نخلد مرهم ریش است

تا مرگ فسردن نکشد طینت مردان
آتش‌همه دم‌سوختهٔ غیرت‌خویش است

جایی‌که ز خط تو نمو سبز نگردد
فردوس اگر تل شود انبار حشیش است

از برگ طراوت نگهی آب ندادیم
سرسبزی این باغ به شاخ بز و میش است

از سنگ شرر گم نشد از خاک غبارش
ازیأس بپرسیدکه راحت به‌چه‌کیش است

بسته‌ست قضا ربط علابق به‌گسستن
هشدارکه بیگانگیی با همه خویش است

دکان عبدم مایهٔ تغییر ندارد
ماییم و متاعی‌ که نه‌ کم بود و نه بیش است

بیدل به ادب باش‌ که در پیکر انسان
گر رگ ‌کند اظهارپری تشنهٔ نیش است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.