هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند آگاهی، افسردگی، خیال، حیرت، و وصال می‌پردازد. شاعر از تضادهای زندگی، گذرا بودن زمان، و جستجوی معنا در هستی سخن می‌گوید. تصاویری مانند آیینه، گل، و خورشید برای بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند افسردگی و حیرت نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۱۷

آگاهی و افسردگی دل چه خیال است
تا دانه به خود چشم‌گشوده‌ست نهال است

آیینهٔ‌گل از بغل غنچه برون نیست
دل‌گر شکند سربسر آغوش وصال است

حیرتکدهٔ دهر جز اوهام چه دارد
آبادکن خانهٔ آیینه خیال است

برفکربلند آن همه مغرورمباشید
این جامهٔ نو، ناخنهٔ چشم‌کمال است

کی فرصت عیش است درتن باغ‌که‌گل را
گرگردش رنگی‌ست همان‌گردش سال است

از ریشهٔ نظاره دماندیم تحیر
بالیدگی داغ مه از جسم هلال است

در خلوت دل ازتو تسلی نتوان شد
چیزی‌که در آیینه توان دید مثال است

هرگام به راه طلبت رفته‌ام از خویش
نقش قدمم آینهٔ گردش حال است

هرجا روم از روز سیه چاره ندارم
بی‌روی تو عالم همه یک چشم غزال است

آن مشت غبارم‌که به آهنگ تپیدن
در حسرت دامان نسیمش پر و بال است

ای ذره مفرسای بپرداز توهم
خورشید هم از آینه‌داران زوال است

بیدل من و آن دولت بی‌دردسر فقر
کز نسبت او چینی خاموش سفال است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.