۳۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۹۲

بارِ دِگَر از راهْ سویِ چاه رَسیدیم
وَزْ غُربَتِ اجسامْ به اَللّه رَسیدیم

با اسپْ بِدان شاه کسی چون نَرَسیده‌ست
ما اسپ بِدادیم و بِدان شاه رَسیدیم

چون ابر بَسی اشکْ دَرین خاک فَشاندیم
وَزْ ابر گُذشتیم و بِدان ماه رَسیدیم

ای طَبْل زَنان نوبَتِ ما گشت، بِکوبید
وِیْ تُرک بُرون آ، که به خَرگاه رَسیدیم

یک چند چو یوسُفْ به بُنِ چاهْ نِشَستیم
زان سَر رَسَن آمد، به سَرِ چاه رَسیدیم

ما چند صَنَم پیشِ مُحَمَّد بِشِکَستیم
تا در صَنَمِ دِلْبَرِ دِلْخواه رَسیدیم

نزدیک‌تر آیید که از دور رَسیدیم
وَ احْوال بِپُرسید، که از راه رَسیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.