هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، رنج، جدایی، و ناامیدی از دنیا می‌پردازد. شاعر از تعلقات دنیوی، ناپایداری زندگی، و دردهای عشق سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه مانند اشک، آتش، و بزم افلاس، حالات روحی خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم فلسفی مانند عبرت از اوضاع دنیا و رابطهٔ انسان با سرنوشت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد. با این حال، نوجوانان بالای 16 سال می‌توانند با راهنمایی، این مفاهیم را بهتر درک کنند.

غزل شمارهٔ ۵۴۸

عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست
اشک ما تا چشم نگشودن به مژگان آشناست

امتحانگاه حوادث بزم افلاس است و بس
سرد و گرم دهر با آغوش عریان آشناست

گرد ما ننشست جز در دامن زلف بتان
هر کجا بینی پریشان با پریشان آشناست

هیچکس ‌کام امید از اهل دنیا برنداشت
طالع ما هم به وضع این عزیزان آشناست

غیر عبرت هیچ نتوان خواند از اوضاع دهر
یارب این ‌طومار حیرت با چه ‌عنوان آشناست

در چنین بزمی که سازش پردهٔ بیگانگی ست
مفت الفتها اگر مژگان به مژگان آشناست

اشکم از مژگان چکید و رنگ اظهاری نبست
این‌ گهر در خاک هم با قعر عمان آشناست

سوختن، خاشاک را هم‌رنگ آتش می‌کند
هرقدر بیگانه‌ایم از خویش جانان آشناست

هر کجا بی‌خانمانی هست صید زلف اوست
این‌کمند ناز با شام غریبان آشناست

گرد خط در دور حسنش ابر عالمگیرشد
طالع موری ‌که با دست سلیمان آشناست

در رهش پای طلب بیگانهٔ دامان صبر
در غمش دست ندامت با گریبان آشناست

بی‌ندامت نیست اسباب نشاط این چمن
گل هم ازشبنم‌ کف دستی به دندان آشناست

شمع ‌گو در دیده‌ام دکان رعنایی مچین
کاین دل پر داغ با چندین چراغان آشناست

بیدل از چشم تحیر مشربم غافل مباش
هرکجا حسنی است با آیینه‌داران آشناست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.