هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره انتظار، ناامیدی، و رنج‌های عاطفی است. تصاویر شعری مانند شکسته شدن مژگان، آشفتگی گل‌ها، و خون جگرهای خسته، حس غم و اندوه را منتقل می‌کنند. شاعر از دنیای فانی و امیدهای بی‌ثمر سخن می‌گوید و به مخاطب توصیه می‌کند از دام وهم و خیال بگذرد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همراه با تصاویر پیچیده و احساسات سنگین، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این شعر更适合 افرادی که تجربه‌های عاطفی و فکری بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۷۱

گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است
کز بار جلوه رنگ بهارت شکسته است

از ضعف انتظار تو در دیدهٔ ترم
سررشته نگاه چو مژگان ‌گسسته است

هرگز نچیده‌ایم جز آشفتگی‌ گلی
سنبل به باغ طالع ما دسته دسته است

بسی‌ جلوهٔ تو ای چمن‌آرای انتظار
جوهر به چشم آینه مژگان شکسته است

از قطره تا محیط تسلی سراغ نیست
آسودگی زکشورما باربسته است

از سنگ برنیامده زندانی هواست
یارب شرار من به چه امید جسته است

رنگم چه آرزو شکند کز شکست دل
درگوش این شکسته صدایی نشسته است

بر ناخن هلال فلک پرحنا مبند
رنگینیش به خون جگرهای خسته است

بگذر ز دام وهم که گدستهٔ مراد
با رشته‌های طول امل‌ کس نبسته است

عیش از جهان مخواه‌ که چون نالهٔ سپند
این مرغ درکمین رمیدن نشسته است

بیدل خموش باش‌ که تا لب گشوده‌ای
فرصت به ‌کسوت نفس از دام جسته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.