هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و دردناک خود میگوید. او بیان میکند که عشقش به معشوقهاش به اندازه جانش ارزشمند است، اما معشوقه از عشق او شرمنده است. شاعر از این که معشوقه به او توجهی نمیکند و دیگران از لطف او بهرهمند میشوند، احساس ناامیدی و درماندگی میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم شعری دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
غزل شمارهٔ ۱۵۱۰
اگر عشقَت به جایِ جان ندارم
به زُلفِ کافِرَتْ ایمان ندارم
چو گفتی نَنگ میداری زِ عشقَم
غَمِ عشقِ تو را پنهان ندارم
تو میگفتی مَکُن در من نگاهی
که من خونها کُنم تاوان ندارم
منِ سَرگشته چون فرمان نَبُردم
از آن بر نیک و بَد فرمان ندارم
چو هر کَس لُطف مییابَند از تو
منِ بیچاره آخِر جان ندارم؟
به زُلفِ کافِرَتْ ایمان ندارم
چو گفتی نَنگ میداری زِ عشقَم
غَمِ عشقِ تو را پنهان ندارم
تو میگفتی مَکُن در من نگاهی
که من خونها کُنم تاوان ندارم
منِ سَرگشته چون فرمان نَبُردم
از آن بر نیک و بَد فرمان ندارم
چو هر کَس لُطف مییابَند از تو
منِ بیچاره آخِر جان ندارم؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.