۳۹۲ بار خوانده شده
اگر عشقَت به جایِ جان ندارم
به زُلفِ کافِرَتْ ایمان ندارم
چو گفتی نَنگ میداری زِ عشقَم
غَمِ عشقِ تو را پنهان ندارم
تو میگفتی مَکُن در من نگاهی
که من خونها کُنم تاوان ندارم
منِ سَرگشته چون فرمان نَبُردم
از آن بر نیک و بَد فرمان ندارم
چو هر کَس لُطف مییابَند از تو
منِ بیچاره آخِر جان ندارم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
به زُلفِ کافِرَتْ ایمان ندارم
چو گفتی نَنگ میداری زِ عشقَم
غَمِ عشقِ تو را پنهان ندارم
تو میگفتی مَکُن در من نگاهی
که من خونها کُنم تاوان ندارم
منِ سَرگشته چون فرمان نَبُردم
از آن بر نیک و بَد فرمان ندارم
چو هر کَس لُطف مییابَند از تو
منِ بیچاره آخِر جان ندارم؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.