هوش مصنوعی:
در این متن، شخصی از یک پیر خردمند درباره فرزند گمشدهاش میپرسد و اشاره به داستان یوسف و پیراهنش میکند. پیر خردمند پاسخ میدهد که حال انسان مانند برق است، گاهی آشکار و گاهی پنهان، و گاهی در اوج است و گاهی در پایینترین حالت. او اشاره میکند که اگر درویش در یک حالت ثابت میماند، بر همه جهان مسلط میشد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از تمثیلهای تاریخی مانند داستان یوسف ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم باشد.
حکایت شمارهٔ ۱۰
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟
بگفت احوال ما برق جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سر دست از دو عالم برفشاندی
که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟
بگفت احوال ما برق جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سر دست از دو عالم برفشاندی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.