هوش مصنوعی: این متن درباره مرد ثروتمندی است که به خست و بخل معروف بود و حتی در سخت‌ترین شرایط نیز از بخشش مال خودداری می‌کرد. پس از مرگ او، اقاربش ثروتش را به ارث بردند و از آن بهره‌مند شدند. متن با اشاره به ناپایداری دنیا و بی‌فایده بودن ثروت اندوزی بدون بهره‌مندی از آن پایان می‌یابد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و اجتماعی نسبتاً پیچیده است که درک آن نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات و تشبیهات ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

حکایت شمارهٔ ۲۲

مال داری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کرم. ظاهر حالش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن تا به جایی که نانی به جانی از دست ندادی و گربه بوهریره را به لقمه‌ای ننواختی و سگ اصحاب الکهف را استخوانی نینداختی. فیالجمله خانه او را کس ندیدی در گشاده و سفره او را سرگشاده.
شنیدم که به دریای مغرب اندر راه مصر برگرفته بود و خیال فرعونی در سر
حتی اِذا اَدْرَکَهُ الغَرَقُ بادی مخالف کشتی بر آمد

با طبع ملولت چه كند هر كه نسازد؟
شرطه همه وقتی نبود لایق کشتی
.

از زر و سیم راحتی برسان
خویشتن هم تمتعی بر گیر
آورده‌اند که در مصر اقارب درویش داشت ببقیت مال او توانگر شدند و جامه‌ای کهن به مرگ او بدریدند و خز و دمیاطی بریدند هم در آن هفته یکی را دیدم ازیشان بر بادپایی روان و غلامی در پی دوان

ردّ میراث سختتر بودی
وارثان را ز مرگ خویشاوند

بخور ای نیک سیرت سره مرد
کان نگون بخت گرد کرد و نخورد
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.