هوش مصنوعی:
در این متن، دوستی که مدتها دیده نشده بود، از دیگری میپرسد کجایی که مشتاق بودهام. دوست پاسخ میدهد که مشتاقی به چه کسی است، معشوقهای که دیر به دیر دیده میشود بهتر از آن است که زیاد دیده شود و سیر شود. سپس با خنده میگوید که او مانند شمع جمع است و از اینکه پروانهای خود را بسوزاند، ناراحت نمیشود.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند 'شمع جمع' و 'پروانه' نیاز به درک ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان توسعه یافتهتر است.
حکایت شمارهٔ ۷
یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت کجایی که مشتاق بودهام گفت مشتاقی به که ملولی
معشوقه که دیر دیر بینند
آخر کم از آن که سیر بینند
خالی نباشد
به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد
معشوقه که دیر دیر بینند
آخر کم از آن که سیر بینند
خالی نباشد
به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.