هوش مصنوعی:
مهمان پیری در دیار بکر زندگی میکند که مال فراوان و فرزندی خوشرو دارد. او نقل میکند که در عمرش تنها همین یک فرزند را داشته و برای به دست آوردن او، شبهای زیادی زیر درختی که زیارتگاه مردم بود، دعا کرده است. پسرش در خلوت با دوستانش آرزو میکند که کاش محل آن درخت را میدانست تا دعا میکرد پدرش بمیرد. در پایان، پرسشی مطرح میشود که آیا تو هم همان رفتاری را با پدرت کردهای که از پسرت انتظار داری؟
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و خانوادگی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند وفاداری، قدردانی از والدین و مسئولیتپذیری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
حکایت شمارهٔ ۳
مهمان پیری شدم در دیار بکر که مال فروان داشت و فرزندی خوب روی. شبی حکایت کرد که مرا به عمر خویش به جز این فرزند نبوده است، درختی درین وادی زیارتگاهست که مردمان به حاجت خواستن آنجا روند، شبهای دراز در آن پای درخت بر حق بنالیدهام تا مرا این فرزند بخشیده است. شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همیگفت چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی پدر بمردی.
سالها بر تو بگذرد که گذار
نکنی سوی تربت پدرت
تو به جای پدر چه کردی خیر؟
تا همان چشم داری از پسرت
سالها بر تو بگذرد که گذار
نکنی سوی تربت پدرت
تو به جای پدر چه کردی خیر؟
تا همان چشم داری از پسرت
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.