هوش مصنوعی: راوی جوانی که در غرور خود سخت می‌راند، شبانگاه در پای کوهی سست می‌ماند. پیرمردی ضعیف به او توصیه می‌کند که عجله نکند و صبر پیشه کند، زیرا گاه رفتن و نشستن بهتر از دویدن و شکستن است. او با مثال اسب تیزرو و شتر آرام، اهمیت پایداری و استمرار را یادآور می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند از این پندها بهره ببرند.

حکایت شمارهٔ ۴

روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای کریوه‌ای سست مانده. پیرمردی ضعیف از پس کاروان همی‌آمد و گفت چه نشینی که نه جای خفتنست؟ گفتم چون روم که نه پای رفتنست. گفت این نشنیدی که صاحب دلان گفته‌اند رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن

ای که مشتاق منزلی ، مشتاب
پند من کار بند و صبر آموز

اسب تازی دو تک رود به شتاب
واشتر آهسته میرود شب و روز
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.