۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۲۲

وِرا خواهم دِگَر یاری نخواهم
چو گُل را یافتم خاری نخواهم

تو را گَر غیرِ او یار دِگَر هست
بُرو آن جا که منْ باری نخواهم

به جُز دیدارِ او بَختی نَجویَم
به غیرِ کارِ او کاری نخواهم

چو بازانْ ساعِدِ سُلطان گُزیدم
چو کَرکَس بویِ مُرداری نخواهم

میانِ اهلِ دلْ جُز دلْ نگُنجَد
جُزین دِلْدار دِلْداری نخواهم

زِ من جُزوی سِتانَد کُل ببَخشَد
ازین بِهْ روزِ بازاری نخواهم

نه آن جُزوَم که غیرِ کُل بُوَد آن
نخواهم غیر را آری نخواهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.