هوش مصنوعی:
درویشی فقیر که هرگز صاحب فرزند نشده بود، نذر کرد اگر خدا به او پسری بدهد، تمام داراییاش را به درویشان ببخشد. خدا به او پسری داد و او به نذرش عمل کرد. اما پس از چند سال، پسرش مرتکب جرم شد و درویش به جای او به زندان افتاد. در پایان، حکایتی درباره خطرات فرزندان ناخلف بیان شده است.
رده سنی:
15+
محتوا شامل مفاهیم اخلاقی و اجتماعی پیچیدهای مانند نذر، مسئولیت والدین و عواقب اعمال نادرست است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین اشاره به موضوعاتی مانند جرم و مجازات ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.
حکایت شمارهٔ ۱۰
فقیره درویشی حامله بود مدّت حمل بسر آورده و مرین درویش را همه عمر فرزند نیامده بود گفت اگر خدای عزّوجل مرا پسری دهد جزین خرقه که پوشیده دارم هر چه ملک منست ایثار درویشان کنم. اتفاقاً پسر آورد و سفره درویشان به موجب شرط بنهاد. پس از چند سالی که از سفر شام باز آمدم به محلت آن دوست برگذشتم و از چگونگی حالش خبر پرسیدم گفتند به زندان شحنه دَرست. سبب پرسیدم کسی گفت پسرش خمر خورده است و عربده کرده است و خون کسی ریخته و خود از میان گریخته پدر را به علت او سلسله در نای است و بند گران بر پای. گفتم این بلا را به حاجت از خدای عزّوجل خواسته است.
زنان باردار، ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند
زنان باردار، ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند
تعداد ابیات: ۲
۱۵۱۴
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.