هوش مصنوعی:
در این متن، نزاعی میان پیادگان در حجیج توصیف شده است. شخصی که در این سفر پیاده بوده، از بیعدالتی و درگیریها سخن میگوید. سپس نقلقولی از یک کجاوهنشین آورده شده که پیادگان را به مهرههای شطرنج تشبیه میکند که پس از پیشرفت، مانند فرزین (وزیر) میشوند. در ادامه، انتقادی تند به حاجیهایی که به مردم آزار میرسانند، بیان شده و حتی حاجی را به شتری تشبیه میکند که خار میخورد و بار میبرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم انتقادی و استعاری است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
حکایت شمارهٔ ۱۲
سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم کجاوه نشینی را شنیدم که با عدیل خود میگفت یاللعجب پیاده عاج چو عرضه شطرنج به سر میبرد فرزین میشود یعنی به از آن میگردد که بود و پیادگان حاج بادیه به سر بردند و بتر شدند
از من بگوی حاجی مردم گزای را
کو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی شترست از برای آنک
بیچاره خار میخورد و بار میبرد
از من بگوی حاجی مردم گزای را
کو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی شترست از برای آنک
بیچاره خار میخورد و بار میبرد
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.