هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر از شب بیداری و همراهی با یار قدیمی خود سخن میگوید. او از غم و شادیهای گذشته یاد میکند و به مقایسههایی مانند کاسههای لبشکسته و جام زرین میپردازد. شاعر از بودن در مخزن اسرار و قعر دریا سخن میگوید و در نهایت به سکوت و بیان ناگفتهها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۲۹
شبِ دوشینه ما بیدار بودیم
همه خُفتند و ما بر کار بودیم
حَریف غَمْزه غَمّاز گشتیم
نَدیمِ طُرّه طَرّار بودیم
به گِردِ نُقطه خوبیّ و مَستی
به سَر گَردنده چون پَرگار بودیم
تو چون دی زادهیی با تو چه گویم
که با یارِ قَدیمی یار بودیم؟
مِثالِ کاسههایِ لَب شِکَسته
به دُکّان ِشَهِ جَبّار بودیم
چرا چون جامِ شَهْ زَرّین نباشیم؟
چو اَنْدَر مَخْزَن اسرار بودیم
چرا خود کَفِّ ما دریا نباشد
چو اَنْدَر قَعْرِ دریابار بودیم
خَمُش باش و دو عالَم را بِگُفت آر
کَزْ اوَّلْ گفتِ بیگفتار بودیم
همه خُفتند و ما بر کار بودیم
حَریف غَمْزه غَمّاز گشتیم
نَدیمِ طُرّه طَرّار بودیم
به گِردِ نُقطه خوبیّ و مَستی
به سَر گَردنده چون پَرگار بودیم
تو چون دی زادهیی با تو چه گویم
که با یارِ قَدیمی یار بودیم؟
مِثالِ کاسههایِ لَب شِکَسته
به دُکّان ِشَهِ جَبّار بودیم
چرا چون جامِ شَهْ زَرّین نباشیم؟
چو اَنْدَر مَخْزَن اسرار بودیم
چرا خود کَفِّ ما دریا نباشد
چو اَنْدَر قَعْرِ دریابار بودیم
خَمُش باش و دو عالَم را بِگُفت آر
کَزْ اوَّلْ گفتِ بیگفتار بودیم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.