هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر از شب بیداری و رازداری خود و معشوق سخن میگوید. آنها در حالی که دیگران خواب بودند، به عشق نهانی و رازهای پنهان خود مشغول بودند. شاعر از این که دیگران آنها را ندیدند، تعجب نمیکند، زیرا آنها در مخزن اسرار بودند و هدایایی از دریا آوردهاند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۳۰
من و تو دوشْ شبْ بیدار بودیم
همه خُفتند و ما بر کار بودیم
حَریفِ غَمْزه غَمّاز گشتیم
به پیشِ طُرّه طَرّار بودیم
بیا تا ظاهر و پیدا بگوییم
که با عشقِ نَهانی یار بودیم
اگر چه پیش و پس آن جا نگُنجَد
به پیشِ صانِعِ جَبّار بودیم
عَجَب نَبْوَد اگر ما را ندیدند
که ما در مَخْزنِ اسرار بودیم
بیاوردیم دُرها اَرْمَغانی
که یعنی ما به دریابار بودیم
همه خُفتند و ما بر کار بودیم
حَریفِ غَمْزه غَمّاز گشتیم
به پیشِ طُرّه طَرّار بودیم
بیا تا ظاهر و پیدا بگوییم
که با عشقِ نَهانی یار بودیم
اگر چه پیش و پس آن جا نگُنجَد
به پیشِ صانِعِ جَبّار بودیم
عَجَب نَبْوَد اگر ما را ندیدند
که ما در مَخْزنِ اسرار بودیم
بیاوردیم دُرها اَرْمَغانی
که یعنی ما به دریابار بودیم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.