هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر پیچیده و استعارههای غنی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج عاشق، ناپایداری دنیا، و جستجوی معنویت میپردازد. شاعر از عناصری مانند می، جام، آینه، و شمع برای بیان احساسات عمیق خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۲۶
هر سو نگرم دیده به دیدار حجابست
ای تار نظر پیرهنت این چه نقابست
خمیازهٔ شوق تو به می کم نتوان کرد
ما را به قدح نسبتگردب و حبابست
آستان نتوان چشم به پای تو نهادن
اینگل ثمر دیدهٔ بیخواب رکابست
ای شمع حیا رنگ، عتاب آن همه مفروز
هرجا شررآیینه شود جلوه کبابست
غافل ز شکست دل عاشق نتوان بود
معموری امکان به همین خانه خرابست
گیرم نشدم قابل پیمانهٔ رحمت
آیینه یاسم چهکم از عالم آبست
پرواز نیاید ز پر افشانی مژگان
ای هیچ بهکاریکه نداری چه شتابست
ما هیچکسان، بیهود مغرورکمالیم
گر ذره به افلاک پرد در چه حسابست
این میکده کیفیت دیدار که دارد
هرجا مژه آغوش کشد جام شرابست
منعم دلش از بستر مخمل نشکیبد
این سبزه خوابیده سراپا رگ خوابست
صد آبله پیمانه ده ریگ روانم
پای طلبم ساقی مستان شرابست
یارب هوس شانهٔ گیسویکه دارد
عمریست که شمشاد به خون خفتهٔ آبست
خاموشی آن لب به حیا داشت سوالی
دادیم دل از دست و نگفتیم جوابست
بیدل ز دثی چاره محال ست در ین بزم
پرداز تو هم آینه چندانکه نقابست
ای تار نظر پیرهنت این چه نقابست
خمیازهٔ شوق تو به می کم نتوان کرد
ما را به قدح نسبتگردب و حبابست
آستان نتوان چشم به پای تو نهادن
اینگل ثمر دیدهٔ بیخواب رکابست
ای شمع حیا رنگ، عتاب آن همه مفروز
هرجا شررآیینه شود جلوه کبابست
غافل ز شکست دل عاشق نتوان بود
معموری امکان به همین خانه خرابست
گیرم نشدم قابل پیمانهٔ رحمت
آیینه یاسم چهکم از عالم آبست
پرواز نیاید ز پر افشانی مژگان
ای هیچ بهکاریکه نداری چه شتابست
ما هیچکسان، بیهود مغرورکمالیم
گر ذره به افلاک پرد در چه حسابست
این میکده کیفیت دیدار که دارد
هرجا مژه آغوش کشد جام شرابست
منعم دلش از بستر مخمل نشکیبد
این سبزه خوابیده سراپا رگ خوابست
صد آبله پیمانه ده ریگ روانم
پای طلبم ساقی مستان شرابست
یارب هوس شانهٔ گیسویکه دارد
عمریست که شمشاد به خون خفتهٔ آبست
خاموشی آن لب به حیا داشت سوالی
دادیم دل از دست و نگفتیم جوابست
بیدل ز دثی چاره محال ست در ین بزم
پرداز تو هم آینه چندانکه نقابست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.