هوش مصنوعی: این متن شعری است که از مضامین عشق، رنج، ناامیدی، و فلسفه زندگی سخن می‌گوید. شاعر از مفاهیمی مانند غرور، قناعت، و جنون عشق صحبت می‌کند و با تصاویر شاعرانه مانند شمع خاموش، موج دریا، و خاک بر سر، احساسات عمیق خود را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و جنون نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

غزل شمارهٔ ۶۲۸

برکمرتا بهله آن‌ترک نزاکت مست بست
نازکی در خدمت موی میانش دست بست

بگذر از امید آگاهی‌که در صحرای وهم
چشم‌ماکردی‌که خواهد تا ابد ننشست بست

خاک بر سرگرد خلقی را غرور بام و در
نقش پا بایست طاق این بنای پست بست

هرزه فکر حرص مضمونهای چندین آبله
تا به دامان قناعت پای ما نشکست بست

شمع خاموشیم دیگر ناز رعنایی‌کراست
عهد ما با نقش پارنگی‌که ازرو جست بست

قطره‌واری تا ازین دریا کشی سر بر برکنار
بایدت چون‌موج‌گوهر دل‌به‌چندین‌شست بست

بی‌زیان از خجلت اظهار مطلب مرده‌ایم
باید از خاکم لب زخمی‌که نتوان بست بست

یاد چشم او خرابات جنون دیگر است
شیشه بشکن‌تا توانی نقش آن بدمست بست

هیچکس بیدل حریف طرف دامانش نشد
شرم آن پای حنایی عالمی را دست بست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.