هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه، به موضوعاتی مانند ناپایداری دنیا، رنج‌های انسانی، وابستگی‌های مادی، و بی‌اعتباری شهرت و اقبال می‌پردازد. شاعر با نگاهی فلسفی و عارفانه، از رنج‌های بشر و اسارت او در چرخه‌ی دنیوی سخن می‌گوید و بر بی‌ثباتی زندگی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و نمادین موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۹

نقاش ازل تا کمر مو کمران بست
تصویر میانت به همان موی میان بست

از غیرت نازست ‌که آن حسن جهانتاب
واگرد نقاب ازرخ و برچشم جهان بست

شهرت‌طلبان‌! غرهٔ اقبال مباشید
سرهاست در اینجا که بلندی به سنان بست

سامان ‌کمال آن همه بر خویش مچینید
انبوهی هر جنس‌که دیدیم دکان بست

منسوب ‌کجان معتمد امن نشاید
زآن تیر بیندیش‌که خود را به‌کمان ‌بست

ترک طلب روزی از آدم چه خیال است
گندم نتوانست لب از حسرت نان بست

مردیم وزتشویش تعلق نگسستیم
بر آدم بیچاره که افسار خران بست‌؟

چون سبحه جهانی‌به نفس‌کلفت دل چید
هرجاگرهی بود براین رشته میان بست

هر موج در این بحر هوسگاه حبابی‌ست
پنسان همه‌کس دل به جهان‌گذران بست

کس محرم فریاد نفس‌سوختگان نیست
شمع از چه درین بزم به هر عضو زبان بست

عمری‌ست ز هر کوچه بلند است غبارم
بیداد نگاه‌ که بر این سرمه فغان بست

بیدل همه تن عبرتم از کلفت هستی
جز چشم ز تصویر غبارم نتوان بست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.