هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از غم عشق، بیقراری و اشتیاق به دیدار معشوق مینالد و از زیباییهای معشوق مانند زلفهای مشکین و چشمهای شکارگر او یاد میکند. شاعر همچنین از دوری معشوق و نبود آرامش در زندگی خود شکایت میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غم عشق و بیقراری نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۱۵۵۰
گَر از غَمِ عشقْ عار داریم
پس ما به جهانْ چه کار داریم؟
یا رَب تو مَدِه قرارْ ما را
گَر بیرُخِ تو قَرار داریم
ای یوسُفِ یوسُفان کجایی؟
ما رویْ در آن دیار داریم
هر صُبح بَران دو زُلفِ مُشکین
چون بادِ صَبا گُذار داریم
چون حَلْقه زُلفِ خود شُماری
ما چَشمْ در آن شُمار داریم
چَشمِ تو شکار کرد جان را
ما دیده در آن شکار داریم
ای آبِ حَیات در کِنارَت
این آتش از آن کِنار داریم
زان لاله ستان چه زار گشتیم
یا رَب که چه لاله زار داریم
گوییم زِ رَشکِ شَمسِ تبریز
نی سیم و نه زَر نه یار داریم
پس ما به جهانْ چه کار داریم؟
یا رَب تو مَدِه قرارْ ما را
گَر بیرُخِ تو قَرار داریم
ای یوسُفِ یوسُفان کجایی؟
ما رویْ در آن دیار داریم
هر صُبح بَران دو زُلفِ مُشکین
چون بادِ صَبا گُذار داریم
چون حَلْقه زُلفِ خود شُماری
ما چَشمْ در آن شُمار داریم
چَشمِ تو شکار کرد جان را
ما دیده در آن شکار داریم
ای آبِ حَیات در کِنارَت
این آتش از آن کِنار داریم
زان لاله ستان چه زار گشتیم
یا رَب که چه لاله زار داریم
گوییم زِ رَشکِ شَمسِ تبریز
نی سیم و نه زَر نه یار داریم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.