۴۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۵۰

گَر از غَمِ عشقْ عار داریم
پس ما به جهانْ چه کار داریم؟

یا رَب تو مَدِه قرارْ ما را
گَر‌‌ بی‌رُخِ تو قَرار داریم

ای یوسُفِ یوسُفان کجایی؟
ما رویْ در آن دیار داریم

هر صُبح بَران دو زُلفِ مُشکین
چون بادِ صَبا گُذار داریم

چون حَلْقه زُلفِ خود شُماری
ما چَشمْ در آن شُمار داریم

چَشمِ تو شکار کرد جان را
ما دیده در آن شکار داریم

ای آبِ حَیات در کِنارَت
این آتش از آن کِنار داریم

زان لاله ستان چه زار گشتیم
یا رَب که چه لاله زار داریم

گوییم زِ رَشکِ شَمسِ تبریز
نی سیم و نه زَر نه یار داریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.