هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج عشق و جدایی سخن میگوید. او از دست دادن مهرهای در بازی نرد دل را به عنوان استعارهای برای از دست دادن عشق خود به کار میبرد. شاعر با دل خود گفتوگو میکند و از درد و شکنجههای عشق میگوید. در نهایت، دل او به این نتیجه میرسد که شاعر فردی سلیم و سالم است و نباید خود را برای عشقی که از دست رفته عذاب دهد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸
دانی کِامْروز از چه زَردم؟
ای تو همه شب حَریفِ نَردم
در نَردْ دل از تو مُتَّهَم شُد
کو مُهره رُبود از نَبَردم
گفتم که دِلا بیار مُهره
کَزْ رفتنِ مُهره من به دَردم
بُگْشاد دِلَم بَغَل که میجو
گَر هست بیاب من نخَوردم
دیوانه شُدم زِ دَردِ مُهره
دل را همه شب شِکَنْجه کردم
میگفت بلیّ و گاه نی نی
گَهْ عشوه بِداد گرم و سَردم
گفتم که تو بُردهیی یَقین است
من از تو به عشوه بَرنگردم
دل گفت چگونه دُزد باشم؟
من خازِنِ چَرخ لاژْوَردم
زین دَمدَمه از خَرَم بِیَفْکَند
دریافت که من سَلیمْ مَردم
خَر رفت و رَسَن بِبُرد و دل گفت
من در پِیِ گَردِ او چه گردم؟
ای تو همه شب حَریفِ نَردم
در نَردْ دل از تو مُتَّهَم شُد
کو مُهره رُبود از نَبَردم
گفتم که دِلا بیار مُهره
کَزْ رفتنِ مُهره من به دَردم
بُگْشاد دِلَم بَغَل که میجو
گَر هست بیاب من نخَوردم
دیوانه شُدم زِ دَردِ مُهره
دل را همه شب شِکَنْجه کردم
میگفت بلیّ و گاه نی نی
گَهْ عشوه بِداد گرم و سَردم
گفتم که تو بُردهیی یَقین است
من از تو به عشوه بَرنگردم
دل گفت چگونه دُزد باشم؟
من خازِنِ چَرخ لاژْوَردم
زین دَمدَمه از خَرَم بِیَفْکَند
دریافت که من سَلیمْ مَردم
خَر رفت و رَسَن بِبُرد و دل گفت
من در پِیِ گَردِ او چه گردم؟
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.