۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۶۰

تا عشقِ تو سوخت هَمچو عودم
یک عُقده نَمانْد از وجودم

گَهْ بارویِ چَرخْ رَخْنه کردم
گَهْ سِکّه آفتابْ سودم

چون مَهْ پِیِ آفتاب رفتم
گَهْ کاهیدم گَهی فُزودم

از تو دلِ من نمی‌شَکیبَد
صد بار مَنَش بیازمودم

این بَخشِشِ توست زورِ من نیست
گَر حَلْقه سیم دَررُبودم

گَر دشمنِ چاشْتم خُفاشَم
وَرْ مُنْکِرِ احمدم جُهودم

تَفهیم تو تیز کرد گوشم
کان رازِ شَریف را شُنودم

سیل آمد و بُرد خُفتگان را
من تِشنه بُدَم نمی‌غُنودم

صَیقل گَرِ سینه امرِ کُنْ بود
گَر من زِ کَسَل نمی‌زُدودم

توفیر شُد از مَکارِم تو
هر تَقصیری که من نِمودم

من جود چرا کُنم به جَلْدی
کَزْ جودِ تو مو به مویْ جودم

از عشقِ تو بر فَرازِ عَرشَم
گَر بالایم وَگَر فُرودم

از فَضْلِ تو است اگر ضَحوکَم
از رَشکِ تو است اگر حَسودم

بس کردم ذکرِ شَمسِ تبریز
ای عالِمِ سِرِّ تار و پودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.