۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۶۳

من اُشتُرِ مَستِ شهریارم
آن خایَم کَزْ گِلو َبرآرم

چون گُلْبُنِ رویِ اوست خویَم
اِشْکوفه من بُوَد نِثارم

چون بَحرْ اگر تُرُش کُنم رو
پُرگوهر و دُر بُوَد کِنارم

گَر یارْ وصالِ ما نَجویَد
با عشقِ وصال یارِ غارم

خواری که به پیشِ خَلْق عار است
آن عار شُده‌‌‌‌ست اِفْتِخارم

بادِ مَنْطِق بُرون کُن از لُنْج
کَزْ بادِ نَطَق دَرین غُبارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.