هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و روحانی شاعر است که در آن، او از وابستگی روح و جان خود به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی که او را به آسمان می‌برد و از غم و اندوه رها می‌کند، یاد می‌کند. او همچنین از حالت خلسه‌وار و روحانی خود در کشتی عشق سخن می‌گوید و از این که در میان زندگان قرار گرفته، احساس خوشبختی می‌کند. شاعر از علم و دانشی که به او عطا شده و از گشایش گنجینه‌های درونی خود سخن می‌گوید و در نهایت، از ساقی می‌خواهد که تاج بخش او باشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۶۶

تا با تو قَرین شُده‌‌‌‌ست جانم
هر جا که رَوَم به گُلْسِتانم

تا صورتِ تو قَرینِ دل شُد
بر خاکْ نِیَم بر آسْمانم

گَر سایه من دَرین جهان است
غم نیست که من در آن جهانم

من عاریه‌‌‌‌اَم در آن که خوش نیست
چیزی که بدان خوشَم من آنم

در کَشتیِ عشق خُفته‌‌‌‌اَم خوش
در حالَتِ خُفتگی رَوانم

امروزْ جَمادها شِکُفته‌‌‌‌ست
امروزْ میانِ زندگانم

چون عَلَّمَ بِالْقَلَم رَهَم داد
پس تَخته نانِبِشته خوانم

چون کانِ عَقیق در گُشاده‌‌‌‌ست
چه غم که خَراب شُد دُکانم؟

زان رَطْلِ گِران دِلَم سَبُک شُد
گَر دل سَبُک است سَرگِرانم

ای ساقیِ تاج بَخش پیش آ
تا بر سَر و دیده‌اَت نشانم

جُز شمع و شِکَر مگوی چیزی
چیزی بِمَگو که من ندانم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.