هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حالات روحی و احساسی خود سخن می‌گوید. او خود را هم از نظر عقل و هم از نظر عشق در جایگاهی خاص توصیف می‌کند. او از این که بر روی زمین ساکن است افسوس می‌خورد، اما در عین حال احساس می‌کند که با قدرت عشق می‌تواند بارهایی را حمل کند که حتی چرخ فلک از تحمل آن عاجز است. او از عشق و شور درونی خود سخن می‌گوید و تأثیر آن را بر وجودش توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۶۷

امروزْ مرا چه شُد؟ چه دانم
امروزْ من از سَبُک دلانم

در دیده عقلْ بس مَکینَم
در دیده عشقْ‌‌ بی‌مَکانم

اَفْسوس که ساکِنِ زمینم
انصافْ که صارِمِ زمانم

این طُرفه که با تَنِ زمینی
بر پُشتِ فَلَک‌‌‌ هَمی‌دَوانم

آن بار که چَرخْ بَرنَتابَد
از قُوَّتِ عشق می‌کَشانم

از سینه خویش آتشَش را
تا سینه سنگْ می‌رَسانم

از لَذَّت و از صَفایِ قَندش
پُرشَهْد شُده‌‌‌‌ست این دَهانم

از مُشکلِ شَمسِ حَقِّ تبریز
من نُکته مُشکلِ جهانم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.