هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به عشق و علاقهی خود به معشوق اشاره میکند و از احساسات عمیق و نیاز خود به او سخن میگوید. او از معشوق تقاضای محبت و توجه میکند و بیان میکند که حاضر است برای جلب رضایت او هر کاری انجام دهد. همچنین، شاعر از تنهایی و سختیهای راه عشق میگوید و از معشوق میخواهد که او را در این راه همراهی کند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عاطفی و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل میگیرد.
غزل شمارهٔ ۱۵۶۸
ای جانِ لَطیف و ای جهانم
از خوابِ گِرانْت بَرجَهانم
بیشَرم و حَیا کُنم تقاضا
دانی که غَریم بیاَمانم
گَر بر دلِ تو غُبار بینم
از اشکِ خودشْ فُرونِشانم
ای گُلْبُنِ جان برایِ مَجْلِس
بِگْرفته اَمَت که گُل فَشانم
یک بوسه بِدِه که اَنْدَرین راه
من باجِ عَقیقْ میسِتانم
بسیار شب است کَنْدَرین دشت
من از پِیِ باجْ راهْبانم
شب نَعْره زَنَم چو پاسْبانان
چون طالِبِ باجِ کاروانم
هم خانه گُریخت از نَفیرم
همسایه گِریست از فَغانم
از خوابِ گِرانْت بَرجَهانم
بیشَرم و حَیا کُنم تقاضا
دانی که غَریم بیاَمانم
گَر بر دلِ تو غُبار بینم
از اشکِ خودشْ فُرونِشانم
ای گُلْبُنِ جان برایِ مَجْلِس
بِگْرفته اَمَت که گُل فَشانم
یک بوسه بِدِه که اَنْدَرین راه
من باجِ عَقیقْ میسِتانم
بسیار شب است کَنْدَرین دشت
من از پِیِ باجْ راهْبانم
شب نَعْره زَنَم چو پاسْبانان
چون طالِبِ باجِ کاروانم
هم خانه گُریخت از نَفیرم
همسایه گِریست از فَغانم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.