هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از تجربه‌های روحانی و عشق الهی سخن می‌گوید. او از لحظات شادی و مستی ناشی از عشق به معشوق الهی و زیبایی‌های معنوی صحبت می‌کند. شاعر از یافتن گوهرهای معنوی و نور الهی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هر چیزی که بدون این عشق باشد، مرده است. همچنین، او از سفر معنوی و رسیدن به روشنایی و جمال الهی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۱۵۷۰

آن عِشْرتِ نو که بَرگرفتیم
پا دار که ما زِ سَر گرفتیم

آن دِلْبَرِ خوبِ باخَبَر را
مَست و خوش و‌‌ بی‌خَبَر گرفتیم

هر لحظه زِ حُسنِ یوسُفِ خود
صد مصرِ پُر از شِکَر گرفتیم

در خانه حُسن بود ماهی
رَفتیمَش و بام و دَر گرفتیم

آن آب حَیاتِ سَرمَدی را
چون آبْ دَرین جِگَر گرفتیم

چون گوشه تاجِ او بِدیدیم
مَستانه‌‌‌‌اش از کَمَر گرفتیم

هر نَقْش که‌‌ بی‌وِیْ اَست مُرده‌‌‌‌ست
از بَهرِ تو جانِوَر گرفتیم

هر جانِوَری که آن ندارد
او را عَلَفِ سَقَر گرفتیم

هر کَس گُهَری گرفت از کان
از کانْ همه سیم بَر گرفتیم

از تابشِ نورِ آفتابی
چون ماهْ جَمال و فَر گرفتیم

شَمسِ تبریز چون سَفَر کرد
چون ماه ازان سَفَر گرفتیم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.