۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵۲

ز آتش رخسار که ساغر گرفت
خانهٔ آیینه چو من درگرفت

کو پر و بالی‌که به آن‌کو رسد
نامه گرفتم که کبوتر گرفت

عشق‌، وفا می‌طلبد، چاره چیست
بار دل از دل نتوان برگرفت

نی چقدر رغبت طفلانه داشت
بال و پر ناله به شکر گرفت

ناله نخیزد ز نی بورپا
طاقت ما پهلوی لاغر گرفت

بحربه توفان رضا می‌تپید
کشتی ما هم ‌کم لنگر گرفت

چاره به خورشید قیامت کشید
دامن ما خشک شدن‌، تر گرفت

ما همه زین باغ برون رفته‌ایم
رنگ که پرواز ته پر گرفت

بیدل از اعجاز ضعیفی مپرس
لغزش من خامه به مسطر گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.