هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند گذرایی عمر، ناپایداری زندگی، بی‌ثباتی شادی‌ها و رنج‌های انسان می‌پردازد. شاعر با تصاویری مانند گل، شبنم، شمع و خزان، گذرا بودن لحظات زندگی و ناامیدی از دستیابی به آرامش پایدار را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به عشق، انتظار و رنج‌های عاطفی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و گذرایی زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۸۶۵

هرکس‌اینجا یکدودم‌دکان بسمل چید و رفت
ساعتی ‌در خاک ‌ره‌، ‌لختی به‌خون ‌غلتید و رفت

هرکه را با غنچهٔ این باغ‌کردند آشنا
همچوبوی‌گل به آه بیکسی‌پیچید ورفت

صبح تا طرز بنای عمر را نظاره‌ کرد
رایت دولت به خورشد فلک بخشید و رفت

ای حباب ازتشنگی تا چند باشی جان به لب
دامن امید ازبن‌گرداب باید چید و رفت

رنگ آسایش ندارد نوبهار باغ دهر
شبنم‌اینجا یک سحر در چشم تر خوابید و رفت

چون شرر ساز نگاهی داشتیم اما چه سود
لمعهٔ‌کمفرصتیها چشم ما پوشید و رفت

هر قدم در راه الفت داغ دارد سایه‌ام
کز ضعیفی تا سرکویت جبین مالید و رفت

شانه هم هرچند اینجا دسته‌بند سنبل است
ازگلستانت همین آیینه‌گلها چید و رفت

گوهر اشکی‌ که پروردم به چشم انتظار
درتماشای تو از دست نگه غلتید و رفت

شمع از این محفل سراغ گوشهٔ امنی نداشت
چون‌ نگه ‌خود را همان ‌در چشم ‌خود دزدید و رفت

شوخی عرض نمود اینجا خیالی بیش نیست
صورت ما هم به چشم بسته باید دید و رفت

تا بهارت از خزان پر بی‌تأمل نگذرد
هر قدم می‌بایدت چون رنگ برگردید و رفت

چشم عبرت هرکه براوراق روزوشب‌گشود
همچو بیدل معنی بیحاصلی فهمید و رفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.