هوش مصنوعی:
این متن بیانگر احساسات عمیق و عرفانی است که در آن شاعر از گمشدگی در روزگار و یافتن راه به سوی معشوق سخن میگوید. او از فنا شدن در عشق و بیاعتنایی به مرگ و دنیا صحبت میکند و نشان میدهد که عشق و فداکاری برای معشوق، ارزش از دست دادن جان را دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۷۲
گَر گُم شُدگان روزگاریم
رَهْ یافتگانِ کویِ یاریم
گُم گردد روزگارْ چون ما
گَر آتشِ دل بَرو گُماریم
نی سَر مانَد نه عقلْ او را
گَر ما سَرِ فِتْنه را بِخاریم
این مرگ که خَلْق لُقمه اوست
یک لُقمه کنیم و غَم نداریم
تو غَرقه وامِ این قِماری
ما وام گُزارِ این قِماریم
جانی ماندهست رَهْنِ این وام
جان را بِدَهیم و بَرگُزاریم
رَهْ یافتگانِ کویِ یاریم
گُم گردد روزگارْ چون ما
گَر آتشِ دل بَرو گُماریم
نی سَر مانَد نه عقلْ او را
گَر ما سَرِ فِتْنه را بِخاریم
این مرگ که خَلْق لُقمه اوست
یک لُقمه کنیم و غَم نداریم
تو غَرقه وامِ این قِماری
ما وام گُزارِ این قِماریم
جانی ماندهست رَهْنِ این وام
جان را بِدَهیم و بَرگُزاریم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.