۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۷۳

ما عاشق و‌‌ بی‌دل و فقیریم
هم کودک و هم جوان و پیریم

چون کِبریتیم و هیزُم خُشک
ما آتشِ عشق زو پَذیریم

از آتشِ عشقْ بَرفُروزیم
اماّ چون بَرق زو نَمیریم

ما خونِ جِگَر خوریم چون شیر
چون یوز نه عاشق پَنیریم

گویند شما چه دست گیرید
کو دستْ تو را که دست گیریم

بر خویش پَرَست هَمچو خاریم
بر دوست پَرَست چون حَریریم

عاشق که چو شمع می‌بِسوزد
او را چو فَتیله ناگُزیریم

از ما مَگُریز زان که با تو
آمیخته هَمچو شَهْد و شیریم

تو میرِ شکارِ‌‌ بی‌نَظیری
ما نیز شکارِ‌‌ بی‌نَظیریم

در حُسنْ تو را تَنورْ گرم است
ما را بَربَند ما خَمیریم

ما را به قُدومِ خویش دَرباف
زیرِ قَدَمِ تو چون حَصیریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.