۳۰۱ بار خوانده شده
جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت
چه سنگین بود یارب سایهٔ دیوار مژگانت
تحیر بر سراپای تو واکردهست آغوشی
که چون طاووس نتوان دید بیرونگلستانت
کدورت تا نچیند جوهر شمشیر استغنا
بهجای خون عرق میریزد از زخم شهیدانت
بهارت را فسون اختراعی بود مستوری
قبای ناز چونگلکرد پیشاز رنگ عریانت
مگر پشت لبی خواهد تبسم سبزکرد امشب
قیامت بر جگر میخندد ازگرد نمکدانت
به شوخیهای استغنا نگهواری تغافل زن
سرشکم لغزشی دارد نیاز طرز مستانت
سواد ناز روشنکرد حسن از سعی تعمیرم
سفالی یافت درگلکردن این خاک ریحانت
چه نیرنگ است سامان تماشاخانهٔ هستی
مژه بر خویش واکردم جهانیگشت حیرانت
شکست دل به آن شوخی ز هم پاشید اجزایم
کهگلکرد از غبارمگردهٔ تصویر پیمانت
به رنگیگل نکردمکز حجابت برنیاوردم
مصور داشت در نقشم کشیدنهای دامانت
حریف معنی تحقیق آسانکس نشد بیدل
چوتار سبحه چندین نقبمیخواهدگریبانت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چه سنگین بود یارب سایهٔ دیوار مژگانت
تحیر بر سراپای تو واکردهست آغوشی
که چون طاووس نتوان دید بیرونگلستانت
کدورت تا نچیند جوهر شمشیر استغنا
بهجای خون عرق میریزد از زخم شهیدانت
بهارت را فسون اختراعی بود مستوری
قبای ناز چونگلکرد پیشاز رنگ عریانت
مگر پشت لبی خواهد تبسم سبزکرد امشب
قیامت بر جگر میخندد ازگرد نمکدانت
به شوخیهای استغنا نگهواری تغافل زن
سرشکم لغزشی دارد نیاز طرز مستانت
سواد ناز روشنکرد حسن از سعی تعمیرم
سفالی یافت درگلکردن این خاک ریحانت
چه نیرنگ است سامان تماشاخانهٔ هستی
مژه بر خویش واکردم جهانیگشت حیرانت
شکست دل به آن شوخی ز هم پاشید اجزایم
کهگلکرد از غبارمگردهٔ تصویر پیمانت
به رنگیگل نکردمکز حجابت برنیاوردم
مصور داشت در نقشم کشیدنهای دامانت
حریف معنی تحقیق آسانکس نشد بیدل
چوتار سبحه چندین نقبمیخواهدگریبانت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
۱۴۰۱/۱۲/۶ ۲۰:۱۷
چه سنگین بود یارب سایه دیوار مژگانت
گوهرین: با سلام و احترام. اصلاح شد.