هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر طبیعت مانند گل، بلبل، صبح و باد، احساسات عمیق عاشقانه و روحانی را بیان می‌کند. شاعر از عشق و انتظار سخن می‌گوید و خود را فدای معشوق می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند حسرت، اشتیاق، و عجز در برابر معشوق به چشم می‌خورد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری و تجربه نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۸۷۹

زهی چمن ساز صبح فطرت‌، ‌تبسم لعل مهرجویت
ز بوی‌گل تا نوای بلبل‌، فدای تمهید گفتگویت

سحر نسیمی درآمد از در، پیام‌ گلزار وصل در بر
چو رنگ رفتم زخویش دیگر، چه رنگ باشد نثار بویت

هوایی مشق انتظارم‌، ز خاک گشن چه باک دارم
هنوز دارد خط غبارم‌، شکستهٔ‌کلک آرزویت

به جستجو هر طرف شتابم‌، همان جنون دارد اضطرابم
به زبر پایت مگر بیابم‌، دلی‌که گم کرده‌ام به کویت

ز گلشنت ریشه‌ای نخندد،‌که چرخش افسردگی پسندد
چو ماه نو نقش جام بندد لبی که تر شد به آب جویت

به عشق نالد دل هوس هم‌، ببالد از شعله خار و خس هم
رساست سررشتهٔ نفس هم‌، به قدر افسون جستجویت

به این ضعیفی‌ که بار دردم‌، شکسته در طبع رنگ زردم
به‌گرد نقاش شوق‌ گردم‌،‌که می‌کشد حسرتم به سویت

ز سجدهٔ خجلت‌آور من‌، چه ناز خرمن ‌کند سر من
که خواهد از جبههٔ تر من‌ چو گل عرق کرد خاک کویت

اگر بهارم توآبیاری‌، وگر چراغم تو شعله‌کاری
ز حیرت من خبرنداری‌، بیارم آیینه روبرویت

کجاست مضمون اعتباری‌،‌که بیدل انشاکند نثاری
بضاعتم پیکر نزاری‌، بیفکنم پیش تار مویت
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.