هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حالات روحی خود سخن می‌گوید. او امروز احساس شادی و سبکی می‌کند، غم را کنار گذاشته و به عیش و نوش پرداخته است. او خود را ظریف و لطیف توصیف می‌کند و از یاری یاد می‌کند که به او بوسه‌ای نداد. شاعر همچنین از خوابی عجیب و بامراد شدنش سخن می‌گوید و خود را پادشاهی خوش‌بخت می‌داند. او در نهایت از مستی بدون شراب و تخت و تاج سخن می‌گوید و از جایگاه خود در جهان شگفت‌زده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و خودشناسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ای مانند مستی بدون شراب و تخت و تاج نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۷۷

امروزْ نیم مَلول شادم
غَم را همه طاقْ بَرنَهادم

بر سَبْلَتِ هر کجا مَلولی است
گَر میرِ من است و اوسْتادم

امروزْ میانْ به عیش بَستم
روبَند زِ رویِ مَهْ گُشادم

امروز ظَریفَم و لَطیفَم
گویی که مَگَر زِ لُطفْ زادم

یاری که نداد بوسه از ناز
او بوسه بِجُست و من ندادم

من دوشْ عَجَب چه خواب دیدم؟
کِامْروز عَظیم بامُرادم

گفتی تو که رو که پادشاهی
آری که خوش و خُجَسته بادم

بی ساقی و‌‌ بی‌شرابْ مَستم
بی تَخت و کلُاهِ کیْقُبادم

در من زِ کجا رَسَد گُمان‌ها
سُبْحان اللّهْ کجا فُتادم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.