هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که به موضوعاتی مانند عشق، گذر زمان، قناعت، دوری از طمع، و تأمل در زندگی میپردازد. شاعر با استفاده از استعارهها و تصاویر زیبا، مخاطب را به تفکر در مورد رفتارهای انسانی و پیامدهای آن دعوت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۹۲۴
چنینکزتاب میگلبرک حسنت شعله رنگ افتد
مصور گر کشد نقش تو آتش در فرنگ افتد
به دل پایی زن و بگذرکه با این سرگرانیها
تأمل گر کنی در خانهٔ آیینه سنگ افتد
جهان شور نفس دارد ز پاس دل مشو غافل
که این آیینه هرگه افتد از دستت به رنگ افتد
به تدبیر صفای طینت ظالم مبر زحمت
سیاهی نیست ممکن از سر داغ پلنگ افتد
مآل کار طاقتها به عجز آوردن است اینجا
چو جولان منفعل گردد به بوس پای لنگ افتد
اگر مردی ز ترک کینه صید رستگاری کن
به قید زه نمیماند کمان چون بیخدنگ افتد
تجدد پرفشان و غره ی عمر ابد بودن
نیاز خضر کن راهیکه در صحرای بنگ افتد
ز خارا قیر میجوشاند اندوهگرانجانی
عرق میآرد آن باریکه بر دوش درنگ افتد
قناعت ساحل امن است، افسون طمع مشنو
مبادا کشی درویش در کام نهنگ افتد
نفس پر میزند، چون صبح، دستی در گریبان زن
که فرصت دامن دیگر ندارد تا به چنگ افتد
قبول نازنینان تحفهای دیگر نمیخواهد
الهی چون حنا خونی که دارم نیمرنک افتد
ز افراط هوس ترسم بضاعتگمکنی بیدل
تبسم وقف لب کن گو معاش خنده تنگ افتد
مصور گر کشد نقش تو آتش در فرنگ افتد
به دل پایی زن و بگذرکه با این سرگرانیها
تأمل گر کنی در خانهٔ آیینه سنگ افتد
جهان شور نفس دارد ز پاس دل مشو غافل
که این آیینه هرگه افتد از دستت به رنگ افتد
به تدبیر صفای طینت ظالم مبر زحمت
سیاهی نیست ممکن از سر داغ پلنگ افتد
مآل کار طاقتها به عجز آوردن است اینجا
چو جولان منفعل گردد به بوس پای لنگ افتد
اگر مردی ز ترک کینه صید رستگاری کن
به قید زه نمیماند کمان چون بیخدنگ افتد
تجدد پرفشان و غره ی عمر ابد بودن
نیاز خضر کن راهیکه در صحرای بنگ افتد
ز خارا قیر میجوشاند اندوهگرانجانی
عرق میآرد آن باریکه بر دوش درنگ افتد
قناعت ساحل امن است، افسون طمع مشنو
مبادا کشی درویش در کام نهنگ افتد
نفس پر میزند، چون صبح، دستی در گریبان زن
که فرصت دامن دیگر ندارد تا به چنگ افتد
قبول نازنینان تحفهای دیگر نمیخواهد
الهی چون حنا خونی که دارم نیمرنک افتد
ز افراط هوس ترسم بضاعتگمکنی بیدل
تبسم وقف لب کن گو معاش خنده تنگ افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.