هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های پیچیده، به موضوعاتی مانند عشق، هستی، ناپایداری زندگی، و جنون عشق می‌پردازد. شاعر از زیبایی معشوق، مستی عشق، و تباهی هوشیاری در برابر طلبت سخن می‌گوید و با استفاده از عناصر طبیعت مانند آب، گل، و آفتاب، مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همراه با استعاره‌های پیچیده، برای درک و لذت بردن از آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند جنون عشق و ناپایداری زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۹۴۹

نگه ز روی تو تا کامیاب می‌گردد
تحیر آینهٔ آفتاب می‌گردد

زگرمجوشی لعلت به‌کسوت تبخال
حباب بر لب ساغرکباب می‌گردد

چه نشئه بود ندانم به ساغر طلبت
که هوشیاری و مستی خراب می‌گردد

نگاه من به‌گل عارض عرقناکت
شناوری‌ست‌ که بر روی آب می‌گردد

فروغ بزم بهار انچه دیده‌ای امروز
همین گل است‌ که فردا گلاب می‌گردد

بگیر راه جنون بگذر از عمارت هوش
که این بنا به نگاهی خراب می‌گردد

به فهم نسخهٔ هستی چرا نه نازکنیم
که نقطهٔ شک ما انتخاب می‌گردد

چو عمر اگر بشوی همعنان خودداری
قدم به هرچه‌ گذاری رکاب می‌گردد

کمند گردن آرام نارسایی‌هاست
شکسته بالی نظّاره خواب می‌گردد

غرور طاقت ما با شکست نزدیک است
دمی‌که قطره ببالد حباب می‌گردد

ز عافیت ‌گره اعتبار خویشتنیم
چو نقطه بگذرد از خود کتاب می‌گردد

به عالمی‌که‌گلت مست جلوه‌پیمایی‌ست
گشودن مژه جام شراب می‌گردد

ز سیل کاری اشک ندامتم درباب
که آرزو چقدر بی‌ تو آب می‌گردد

نفس به سینهٔ بیدل ز شعلهٔ شوقت
چو دود در قفس پیچ و تاب می‌گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.