هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی پیچیده و استعاری، به موضوعاتی همچون ناپایداری زندگی، بی‌ثباتی اوهام، عشق، فنا، و موهوم بودن جهان می‌پردازد. شاعر از نقش‌های گذرای زندگی، بی‌فایده بودن تمنیات، و ناتوانی انسان در برابر تقدیر سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق نافرجام، حیا، و ناپایداری هستی اشاره دارد.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین انتزاعی، آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۹۵۶

تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد
چون صبح دم فرصت مسطر به هوا بندد

این مبتذل اوهام پر منفعلم دارد
مضمون نفس وحشی‌ست کس تا به‌کجا بندد

ازشبنم ما زبن باغ طرفی نتوان بستن
خونی ‌که به این رنگست دست ‌که حنا بندد

سرگشتهٔ سوداییم تاکی هوس دستار
کم نیست اگر هستی مو بر سر ما بندد

بی‌سعی فنا ظالم ازخشم نپوشد چشم
آتش ته خاکستر احرام حیا بندد

نقش بد و نیک آسان از دل نتوان شستن
آیینه مگر زنگار بر روی صفا بندد

در عذر اجابت کوش گر حرص‌ گداطینت
ابرام تمنایی بر دست دعا بندد

زحمتکش این منزل تا وارهد از آفات
دیوار و دری گر نیست باید مژه‌ها بندد

تمثالی ازین صحرا جز خاک نمایان نیست
کو آبله تا عبرت آیینه به پا بندد

واپس نپسندد عشق افسردگی ما را
گر سکته تامل ‌کرد بحرش چه جدا بندد

عالم همه موهومی‌ست بگذار که بیدل هم
چون تهمت موهومی خود را همه‌ جا بندد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.