هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، مرگ، دنیا، حقیقت وجودی انسان و طبیعت می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند گذر زمان، ناپایداری دنیا، عشق و رنج‌های آن صحبت می‌کند و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گل، توفان، خون عاشق و عنقا، احساسات عمیق و فلسفی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند 'خون عاشق' و 'تیغ' ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۹۷۴

حرصت آن نیست‌ که مرگش‌ ز هوس وادارد
درکفن نیز همان دامن دنیا دارد

زین چمن برگ گلی نیست نگرداند رنگ
باخبر باش که امروز تو فردا دارد

همه از جلوه به انداز تغافل زده‌ایم
آنچه نادیده توان دید تماشا دارد

جاده در دامن صحرای ملامت چاکی‌ست
که سر بخیه ز نقش قدم ما دارد

دم تیغ تو نشد منفعل ازکشتن ما
خون عاشق چقدر آب گوارا دارد

سایهٔ‌گم شده محو نظر خورشید است
هرکه ز خویش رود در چمنت جا دارد

لاله در دامن این دشت به توفان زده است
یاس مجنون چقدرگرد سویدا دارد

مقصد نالهٔ دل از من مدهوش مپرس
شوق مست است ندانم چه تقاضا دارد

منکر وحشت ما سوخته‌جانان نشوی
شعله در بال و پر ریخته عنقا دارد

ما و من نغمهٔ قانون خیال است اینج
اثر هستی ما قطره به دریا دارد

لفظ‌ گل‌ کرده‌ای آیینهٔ معنی برگیر
پری اسمی‌ست‌که از شیشه مسما دارد

رهرو از رنج سفر چاره ندارد بیدل
موج‌ ، دایم ز حباب آبلهٔ پا دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.