هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و وصال اوست. شاعر از فراق و دلتنگی می‌گوید و امید به دیدار معشوق دارد. همچنین، مضامین عرفانی مانند فقر و قناعت نیز در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۸۲

بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد
که این شمع خموش امشب نگاهی در سفر دارد

تماشاگاه معدومی ز من چیده‌ست سامانی
که هر کس چشم می‌پوشد ز خود بر من نظر‌ دارد

به دوش هر نفس از دلگرانی محملی دارم
مگر سعی شرر این کوه را از خاک بردارد

به بو‌ی مژدهُ وصلت دل از خود رفته است اما
چنان نام تو می‌پرسد که پندارم خبر دارد

نجوشد منت غیر، از ادای مدعای من
به‌گاه ناله‌، مکتوب من از خود نامه بردارد

به نومیدی هوس آوارهٔ صد گلشن امیدم
من و وامانده پروازی‌که در هر رنگ پر دارد

به هم چسبیدن مژگان به کنج فقر می‌گوید
که نی هرچند صرف بوریا گردد شکر دارد

تو از کیفیت اقبال فقر آگه نه‌ای ورنه
طلسم بی‌دری از هر طرف آیند در دارد

بهار جلوه از کف می‌رود فرصت غنیمت دان
اگر رنگ است و گر بو دامن‌ گل برکمر دارد

نگه در چشم آهو آب شد از رشک قربانی
که تیغش‌ گر کند رحمی شب ما هم سحر دارد

نوای ‌قمری و بلبل مکرر شد درین‌ گلشن
تو اکنون ناله‌ کن بیدل که آهنگت اثر دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.