هوش مصنوعی: شاعر در این متن تصمیم می‌گیرد تا از قید و بندها و پندهای قدیمی رها شود و به دنبال آزادی و شکستن محدودیت‌ها برود. او قصد دارد تا با شکستن پیوندهای نادرست و رها کردن خود از قیدها، به سوی شادی و شیرینی زندگی حرکت کند و از عشق خود شرمنده نباشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۹۱

وَقتِ آن آمد که من سوگندها را بِشْکَنم
بَندها را بَردَرانَم پَندها را بِشْکَنم

چَرخِ بَد پیوند را من بَرگُشایَم بَند بَند
هَمچو شمشیرِ اَجَلْ پیوندها را بِشْکَنم

پَنبه‌یی از لااُبالی در دو گوشِ دل نَهَم
پَند نَپْذیرم زِ صَبر و بَندها را بِشْکَنم

مُهر بَرگیرم زِ قُفل و در شِکَرخانه رَوَم
تا زِ شاخی زان شِکَر این قَندها را بِشْکَنم

تا به کِی از چند و چون؟ آخِر زِ عشقَمْ شَرم باد
کِی زِ چونی بَرتَر آیَم چندها را بِشْکَنم؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.