هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و وفاداری به معشوق سخن میگوید. او از دردها و رنجهای عشق و جدایی میگوید و ابراز میکند که حتی در روز قیامت نیز عشق او پایدار خواهد بود. شاعر از معشوق خود به عنوان نور چشم و سررشتهی طرب یاد میکند و خود را دود آتش عشق میداند. در نهایت، او به شاه شمسالدین تبریزی اشاره میکند و عشق خود را به او ابراز میدارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
نی تو گفتی از جَفایِ آن جَفاگَر نَشْکَنم؟
نی تو گفتی عالَمی در عشقِ او بَرهَم زَنَم؟
نی تو دستِ او گرفتی عَهد کردی دو به دو
کَزْ پِیِ آن جان و دل این جان و دل را بَرکَنَم؟
نورِ چَشمَت چون مَنَم دورَم مَبین ای نورِ چَشم
سویِ بالا بِنْگَر آخِر زان که من بر روزَنَم
ای سَرِرشتهیْ طَرَبها عیسیِ دورانْ تویی
سَر ازین روزَن فروکُن گر چه من چون سوزَنَم
عشق را روزِ قیامَت آتش و دودی بُوَد
نورِ آن آتش تو باشی دودِ آن آتش مَنَم
تا نَبینم رویِ چون گُلْزارِ آن صد نوبَهار
هَمچو لاله من سِیَه دل صدزبانْ چون سوسَنَم
شاهْ شَمسُ الدّین ِتبریزی مَنَت عاشق بَسَم
روزِ بَزمَت هَمچو مومَم روزِ رَزمَت آهَنَم
نی تو گفتی عالَمی در عشقِ او بَرهَم زَنَم؟
نی تو دستِ او گرفتی عَهد کردی دو به دو
کَزْ پِیِ آن جان و دل این جان و دل را بَرکَنَم؟
نورِ چَشمَت چون مَنَم دورَم مَبین ای نورِ چَشم
سویِ بالا بِنْگَر آخِر زان که من بر روزَنَم
ای سَرِرشتهیْ طَرَبها عیسیِ دورانْ تویی
سَر ازین روزَن فروکُن گر چه من چون سوزَنَم
عشق را روزِ قیامَت آتش و دودی بُوَد
نورِ آن آتش تو باشی دودِ آن آتش مَنَم
تا نَبینم رویِ چون گُلْزارِ آن صد نوبَهار
هَمچو لاله من سِیَه دل صدزبانْ چون سوسَنَم
شاهْ شَمسُ الدّین ِتبریزی مَنَت عاشق بَسَم
روزِ بَزمَت هَمچو مومَم روزِ رَزمَت آهَنَم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.