هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه، ناامیدی و فرصت‌های از دست رفته است. شاعر از عشق، جدایی، و رنج‌های روحی سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌هایی مانند شمع، غنچه، و نامه‌های عاشقانه، احساسات خود را به تصویر می‌کشد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم فلسفی مانند مرگ و هستی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و مرگ نیاز به درک بالاتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۰۶۱

هیهات دم بازپسین عرض ادب برد
رشک نفسم سوخت‌ که نام تو به لب برد

بر عالم فطرت‌ دل بی‌درد ستم کرد
نشکستن این شیشه قیامت به حلب برد

فرصت نرسانید به مقصد نفسم را
این شمع پیام سحری داشت‌ که شب برد

ای غنچه دودم تنگی دل مغتنم انگار
زبن غمکده هرگاه الم رفت طرب برد

فریاد که بی‌ مطلبی پیش نبردم
همت خجلم‌ کرد ز جایی ‌که طلب برد

چون شمع به بیماری دل ساخته بودم
فرصت به تکلف عرقی‌ کرد که تب برد

قاصد، نشوی منفعل لغزش مستان
خواهد همه جا نامهٔ ما برگ عنب برد

درد طلب عشق در آفاق‌ که دارد
کم نیست‌ که لیلی غم مجنون به عرب برد

گر ‌مرگ نمی‌بود غم خلق‌ که می‌خورد
صد شکر که اینجا همه‌کس روز به شب برد

این آدم وحوا شرف نسبت هستی است
بیدل نتوان پیش عدم نام نسب برد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.