هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است که با تصاویر شاعرانه‌ای مانند دل گداخته، شیشه‌های شکسته، و خیالات پیچیده توصیف شده است. شاعر از عشق، رنج، و حسرت سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند جنون، بی‌خودی، و ناپایداری جهان اشاره می‌کند. در نهایت، شعر به نوعی تسلیم در برابر تقدیر و ناتوانی در برابر عشق و درد می‌پردازد.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۸۱

دل‌گداخته بر شش جهت بغل واکرد
جهان به شیشه‌گرفت این پری چه انشاکرد

ستم نصیب دلم من کجا و درد کجا
نفس به‌ کوچهٔ نی رفت و ناله پیدا کرد

ز شرم چشم تو دارد خیالم انجمنی
که باید از عرقم سیر جام و مینا کرد

چه سحر بود که افسون بی‌نیازی عشق
مرا به خاک نشاند و ترا تماشاکرد

به فکر کار دل افتادم از چکیدن اشک
شکست شیشه به روبم در حلب واکرد

ازین بساط گذشتم‌.ولی نفهمیدم
که وضع پیکر خم با که این مدارا کرد

چو شمع صورت بیداری‌ام چه امکان داشت
سری‌ که رفت ز دوشم اشارت پا کرد

نهفت معنی مکشوف بی‌تاملی‌ام
نبستن مژه آفاق را معما کرد

جنون بیخودیی پیش برد سعی امل
که کار عالم امروز نذر فردا کرد

فسردنی است سرانجام عافیت‌طلبان
محیط این‌کره از رشتهٔ‌گهر واکرد

خیال اگر همه فردوس در بغل دارد
قفای زانوی حسرت نمی‌توان جا کرد

دلیل الفت اسباب غیر عسجز نبود
پر شکستهٔ ما سیر این قفسها کرد

نداشت ظاهر و مظهر جهان یکتایی
جنون آینه در دست خنده بر ما کرد

درین هوسکده از من چه دیده‌ای بیدل
به عالمی که نی‌ام بایدم تماشا کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.