هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر پیچیده و استعارههای غنی، به موضوعاتی مانند عشق، هستی، فنا، حیرت و جنون میپردازد. شاعر از عناصری مانند بهار، بادام، جام می، فتنه و خاکساری استفاده میکند تا احساسات عمیق و متضاد را بیان کند. شعر پر از تضادها و پارادوکسهاست و حالتی رویایی و حیرتآور دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است و استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیمی مانند جنون، فنا و هستی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۴۰
بهار حیرتست اینجا نهگل نی جام میخیزد
ز هستی تا عدم یک دیدهٔ بادام میخیزد
خروش فتنه زان چشم جنون آشام میخیزد
که جوش الامان از جان خاص و عام میخیزد
دلیل شوق نیرنگ تماشای که شد یارب
که آب از آینه چون اشک بیآرام میخیزد
چه امکانست صید خاکساران فنا کردن
به راه انتظار ما غبار از دام میخیزد
بهطوف مدعا چون ناله عریان شو که عاشق را
فسردنها ز طوف جامهٔ احرام میخیزد
هوای پختگی داری کلاه فقر سامانکن
که از تاج سرافرازان خیال خام میخیزد
ز نادانی حباب باده مینامند بیدردان
به دیدار تو چشم حیرتی کز جام میخیزد
نفس در دل شکستم شعله زد دود دماغ من
هوا در خانه میدزدم غبار از بام میخیزد
رمیدن برنمیتابد هوای عالم الفت
چو جوش سبزه گرد این بیابان رام میخیزد
درین مزرع که دارد ریشه از ساز گرفتاری
اگر یک دانه افتد بر زمین صد دام میخیزد
دماغ جادهپیمایی ندارد رهرو شوقت
شرر اول قدم از خود به جایگام میخیزد
ر بس در آرزوی می سرا پا حسرتم بیدل
نفس تا بر لبم آید صدای جام میخیزد
ز هستی تا عدم یک دیدهٔ بادام میخیزد
خروش فتنه زان چشم جنون آشام میخیزد
که جوش الامان از جان خاص و عام میخیزد
دلیل شوق نیرنگ تماشای که شد یارب
که آب از آینه چون اشک بیآرام میخیزد
چه امکانست صید خاکساران فنا کردن
به راه انتظار ما غبار از دام میخیزد
بهطوف مدعا چون ناله عریان شو که عاشق را
فسردنها ز طوف جامهٔ احرام میخیزد
هوای پختگی داری کلاه فقر سامانکن
که از تاج سرافرازان خیال خام میخیزد
ز نادانی حباب باده مینامند بیدردان
به دیدار تو چشم حیرتی کز جام میخیزد
نفس در دل شکستم شعله زد دود دماغ من
هوا در خانه میدزدم غبار از بام میخیزد
رمیدن برنمیتابد هوای عالم الفت
چو جوش سبزه گرد این بیابان رام میخیزد
درین مزرع که دارد ریشه از ساز گرفتاری
اگر یک دانه افتد بر زمین صد دام میخیزد
دماغ جادهپیمایی ندارد رهرو شوقت
شرر اول قدم از خود به جایگام میخیزد
ر بس در آرزوی می سرا پا حسرتم بیدل
نفس تا بر لبم آید صدای جام میخیزد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.