هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از بیدل دهلوی، به مفاهیمی مانند نفی خودپرستی، عجز در برابر عظمت الهی، و رسیدن به حقیقت از طریق نیستی و خاکساری می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند آینه، شمع، و سرمه، به بیان حالات روحانی و عرفانی خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۵۷

کیست‌ کز جهد به آن انجمن ناز رسد
سرمه‌گردیم مگر تا به تو آواز رسد

درخور غفلت دل دعوی پیدایی ماست
همه محویم‌گر آیینه به پرداز رسد

حذر ای شمع ز تشویش زبان‌آرایی
که مبادا سر حرفت به لب‌گاز رسد

ما و من آینه‌دار دو جهان رسوایی‌ست
هستی آن عیب نداردکه به غمّاز رسد

سر به جیب از نفس شمع عرق می‌ریزد
یعنی آب است نوایی که به این ساز رسد

حشر آتش همه‌جا آینهٔ سوختن است
آه از انجام غروری که به آغاز رسد

هستی‌ام نیستی انگاشتنی می‌خواهد
ورنه آن رنگ ندارم که به پرواز رسد

خاکساری اثر چون و چرا نپسندد
عجز بر هرچه زند سرمه به آواز رسد

مدعی درگذر از دعوی طرز بیدل
سحر مشکل که به کیفیت اعجاز رسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.